نويسندگان: اعظم راودراد و ناصر اسكندري




 


سينماي پس از انقلاب بيشتر به بازنمايي و تبليغ هويت اسلامي در ايران پرداخته و از بازنمايي هويت ايراني غافل مانده است. اگر هم تلاشي در بازنمايي هويت ايراني شده، همواره به نوعي در تركيب با هويت اسلامي بوده و استقلال نداشته است. ادعاي اين مقاله اين است كه پرداختن به هويت ديني، به صورت يك سويه، نتوانسته است مخاطبان ايراني را در جهت اعتلاي فرهنگ اسلامي هدايت يا تشويق كند. به عبارت ديگر نه تنها در سينماي اسيران براي بازنمايي هويت ايراني متأثر از فرهنگي هزاران ساله ايران، تلاشي صورت نگرفته است، بلكه تلاشي هم كه در اين سينما، براي بازنمايي هويت ديني صورت گرفته است، توان لازم را به منظور افزايش ميزان آگاهي مخاطبان نداشته است. به نظر مي رسد كه نه تنها مخاطبان سينماي ايران در حوزه ي دين از نظر تقويت ارزش ها و مؤلفه هاي هويتي ديني، پيشرفت چنداني نكرده اند، بلكه ميزان اطلاعات آنها از اين موضوع با كساني كه جزو مخاطبان سينما نيستند، تفاوتي ندارد. با توجه به اين امر پرسش هايي كه از راه اين تحقيق به دنبال پاسخ آن هستيم، به قرار زيرند:
1- نسبت به توجه به هويت ايراني و هويت ديني در فيلم هاي سينمايي دهه ي هشتاد ( فيلم هاي انتخابي ) چگونه است؟
2- شناخت مخاطبان تحصيلكرده ي دانشگاهي از مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني طرح شده در فيلم هاي بررسي شده چگونه است؟

چارچوب نظري

نظريه ي بازنمايي نشان مي دهد كه چگونه رسانه ها با گزينش ابعاد خاصي از واقعيت و تركيب مجدد آنها با هم، واقعيت ساخته شده را به جاي واقعيت موجود به مخاطب عرضه و با اين كار شناخت وي را از جهان تعيين مي كنند. اين تعيين كنندگي ابعاد مختلفي دارد. بر اساس هدف تحقيق حاضر، مي توان گفت شناخت ما از هويت خود و ديگري، يكي از ابعادي است كه تحت تأثير بازنمايي رسانه اي شكل مي گيرد. استوارت هال معتقد است كه موضوعات معاني ثابتي ندارند و معاني توسط انسان ها ساخته مي شوند. معاني كه در جامعه به پديده ها داده مي شود، به ما حسي از هويت مي دهد و براي ما روشن مي كند كه هستيم و نسبت به چه كساني احساس تعلق مي كنيم ( مهدي زاده، 1387 ). رسانه ها به ويژه سينما، از راه توليد فيلم هاي سينمايي به دنبال انتقال معناهايي هستند كه ايدئولوژي خواهان آن است. اگرچه « جهان، مستقل از بازنمايي هايي كه از آن صورت مي گيرد، وجود دارد؛ ليكن معنادار شدن جهان در گرو بازنمايي آن است. پس مي توان گفت كه بازنمايي، رفتاري است كه از راه آن ما واقعيت را واجد معنا مي كنيم؛ همچنين معناهايي را كه درباره ي خودمان و ديگران و جهان پيرامون مان ايجاد مي كنيم، از راه بازنمايي با يكديگر سهيم مي شويم يا مورد مجادله قرار مي دهيم » ( استوري؛ 1386: 24 ). در اين ديدگاه، به معنايي كه از هر گونه بازنمايي استفاده مي شود، در زمينه ي فرهنگي خاص آن توجه مي شود.
هويت عبارت است از « مجموعه ي خصوصيات و مشخصات اساسي اجتماعي، فرهنگي، رواني، فلسفي، زيستي و تاريخي همسان كه به رسايي و روايي بر ماهيت يا ذات گروه، به معناي يگانگي يا همانندي اعضا با يكديگر دلالت كند و آنان را در يك ظرف زماني و مكاني معين، به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از ساير گروه ها و افراد متعلق به آنها متمايز سازد. به عبارت ديگر هويت يك گروه يا يك ملت، نه يك جوهر ثابت و قطعي است و نه از يك ساختار قطعي برخوردار است، هويت به مثابه چيزي كه هميشه ساخته مي شود و مي تواند به صورت انتقادي بازسازي شود، مورد توجه است » ( مسكوب، 1373: 38 ). اين خصوصيات نه تنها با ويژگي هاي زمان حال، بلكه با توجه به گذشته ي افراد يك جامعه ساخته مي شود. هويت افراد در زمان حال با تكيه بر ظرف زماني گذشته معنا پيدا مي كند. آداب و رسوم، مراسم فرهنگي و اجتماعي، ديني و ... ريشه در گذشته ي يك فرهنگ دارد.
بر مبناي مطالعات اسنادي ( براي نمونه ن. ك. رضايي، 1374، پارسي، 1387، مصطفوي، 1361، ميرمحمدي، 1384، جواني، 1384، عارفي راد، 1379، قرباني، 1383، مجتهدزاده، 1386 ) مي توان گفت مهم ترين شاخصه ها و مؤلفه هاي هويت ملي عبارتند از اسطوره، مذهب، تاريخ ( حماسه و رويداد )، زبان، جشن ها، مفاخر ( شخصيت ها )، حكومت جهاني، فرهنگ عامه، اماكن مهم يا مقدس، كتب مقدس و مناسك. در اين مقاله با استفاده از نظريه بازنمايي، چگونگي و چرايي بازنمايي مؤلفه هاي هويتي در فيلم هاي سينمايي ايران تجزيه و تحليل مي شود.

روش تحقيق

در اين تحقيق از دو روش تحليل متن و مصاحبه ي متمركز استفاده شده است. ابتدا براي نشان دادن نحوه ي بازنمايي هويت ديني و ايراني از تكنيك نشانه شناسي، در دو بُعد تحليل همنشيني و جانشيني استفاده شده است. فيلم هاي منتخب نيز عبارتند از:
1- در موضوع هويت ايراني: « ازدواج به سبك ايراني » ( حسن فتحي )، « يك بوس كوچولو » ( بهمن فرمان آرا ) و « پرچم هاي قلعه ي كاوه » ( محمد نوري زاد )؛
2- در موضوع هويت ديني: « يك تكه نان » ( كمال تبريزي )، « زير نور ماه » ( رضا ميركريمي ) و « قدمگاه » ( محمدمهدي عسگرپور ).
براي بررسي ميزان تأثيرگذاري فيلم هاي سينمايي انتخاب شده بر دريافت مخاطبان از روش مصاحبه ي متمركز گروهي استفاده شد. براي اين كار دو گروه 6 نفره از تحصيلكرده هاي دانشگاهي از رشته هاي مختلف دانشگاهي شامل كارشناسي ادبيات، كارشناسي باستان شناسي، كارشناسي تربيت بدني، كارشناسي مترجمي زبان فرانسه، كارشناسي حقوق و كارشناسي فلسفه تشكيل داده شد. ابتدا پرسش هايي در زمينه ي هويت ديني و ايراني در اختيار گروه اول ( گروه آزمايش ) قرار گرفت، تا پاسخ دهند. سپس فيلم هاي سينمايي مورد نظر، در اختيار آنها قرار گرفت، تا پس از تماشاي فيلم در يك بحث گروهي متمركز شركت كنند. هدف از بحث گروهي اين بود كه ميزان تأثير فيلم ها بر روي آنها نسبت به قبل از تماشاي فيلم در زمينه ي شناخت مؤلفه هاي ديني و ايراني بررسي شود. سپس همين پرسش ها به 6 نفر ديگر در گروه دوم ( گروه شاهد ) داده شد، ولي با اين تفاوت كه گروه دوم، فيلم ها را تماشا نكردند. فرضيه ي ما اين بود كه ميزان آگاهي افرادي كه به سينما مي روند و كساني كه به سينما نمي روند، از مؤلفه هاي ديني و ايراني يكسان است. در ادامه، نتايج تحليل فيلم ها و نيز مصاحبه هاي متمركز ذكر مي شود.

يافته هاي تحقيق

در بيان يافته هاي تحقيق در اين قسمت به تناسب اين فصل از كتاب و نيز براي پرهيز از طولاني شدن مطلب، از بيان تحليل هاي همنشيني و جانشيني خودداري شده و تنها خلاصه ي فيلم ها و داده هاي تحليل متن در خصوص مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني فيلم ها ارائه خواهد شد. سپس يافته هاي مصاحبه ي متمركز بيان مي شود.

خلاصه ي فيلم ازدواج به سبك ايراني

شيرين دختر جواني است كه خانواده اي سنتي و پدري متعصب و سخت گير دارد. او در آژانس مسافرتي دايي خود به كار مشغول مي شود. جواني آمريكايي به نام ديويد به محض ورود به آژانس، با ديدن شيرين كه صورتي شبيه به مينياتورهاي ايراني مورد علاقه اش دارد، به او دل مي بازد و از طرفي با مخالفت جدي پدر شيرين روبه رو مي شود. در پايان با وجود تمام مشكلات، موفق به ازدواج با شيرين مي شود.
فيلم نشان مي دهد كه نسل حاضر در حال فراموش كردن هويت اصيل و ايراني خود است. اين فيلم قصد دارد فاصله ي عميق ايجاد شده ميان نسل هاي گذشته و حال را در زمينه ي حفظ فرهنگ و هويت نشان دهد. اين گسست نسلي سبب شده است كه حتي افراد غيرايراني نسبت به خود ما از تاريخ كشورمان آگاهي بهتري داشته باشند.

جدول شماره ي 36: مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني بازنمايي شده در فيلم « ازدواج به سبك ايراني »

هويت ايراني

هويت ديني

مؤلفه ها

داريوش

امام علي (علیه السلام)

اسطوره

زرتشتي

شيعه

مذهب

فارسي

عربي

زبان

جشن مهرگان

مولودي

جشن ها

سرباز هخامنشي

سرباز اسلام

مفاخر [ شخصيت ها]

پاره كردن عكس عروس و داماد در آب

مراسم تشرف به دين اسلام

فرهنگ عامه

تخت جمشيد- ورزش باستاني ( زورخانه )

بازار وكيل

اماكن

اوستا

قرآن

كتب مقدس


برگزاري جشن مولودي در منزل فرد سنتي ( سرپولكي )، نشان از آن دارد كه شخصيت سرپولكي علاوه بر دلبستگي هاي سنتي و علاقه به تاريخ مملكت، به هويت ديني و جشن هاي ديني نيز علاقه مند است. علاقه مندي او به تاريخ اين مملكت، زماني بيشتر آشكار مي شود كه حاضر نيست يك سرباز هخامنشي را با ايل و طايفه ي كارتر معاوضه كند. همچنين مراسمي كه در منزل سرپولكي قبل از مراسم عروسي برگزار مي شود، يك نوع علاقه مندي وي و نياكانش را به فرهنگ و سنن ايراني نشان مي دهد. در اين مراسم عكس عروس و داماد را پاره مي كنند و در ديگ آب مي پرند. در فرهنگ ايراني اين مراسم يعني عروس و داماد بايد تا آخر عمر در كنار هم باشند و همديگر را ياري كنند. به علاوه، در مراسمي كه ديويد قصد دارد به دين اسلام مشرف شود، علاقه مندي خانواده ي سرپولكي به هويت ديني و اسلامي نيز نشان داده مي شود.
از اماكن و آثار باستاني در اين فيلم، تخت جمشيد و محل ورزش باستاني را مي بينيم. نشان دادن ورزش باستاني ( زورخانه ) و انجام حركات ورزشي در آن مكان، نمادي از پهلواني و غيرت و مردانگي ايراني را به تصوير مي كشد. از طرف ديگر شيعيان، در قدرت و جوانمردي در ورزش باستاني به حضرت علي (عليه السلام) اقتدا مي كنند. اما از آثار و اماكن اسلامي، مقبره ي حافظ و بازار وكيل به نمايش درمي آيد. فيلم « ازدواج به سبك ايراني » در بيان اسطوره هاي ايراني سعي داشته با به تصوير كشيدن تخت جمشيد، اسطوره اي همچون داريوش را در ذهن مخاطب بازتوليد كند. تصويربرداري از نماهاي مختلف، نشان از اين دارد كه عظمت و بزرگي فرهنگ ايراني، سرلوحه ي كار كارگردان فيلم، قرار دارد.
يكي از موضوعاتي كه در اين فيلم به آن پرداخته شده است، مسلمان شدن ديويد و انتخاب نام داوود براي اوست. عشق و علاقه ي وي به فرهنگ و هويت ايراني، عاملي براي اين كار مي شود. به عبارت ديگر ايرانيت، عاملي براي انتخاب اسلاميت از طرف ديويد محسوب مي شود.
فيلم نشان مي دهد كه تعلق خاطر نسل حاضر به هويت و تارخي كشور خود، در صورتي تحقق پيدا مي كند كه آگاهي هاي لازم به آنها داده شود. خانواده، در كنار آموزش هاي علمي، مهم ترين ركن آموزشي در اين زمينه است. اگر محي الدين به تاريخ كشورش علاقه اي ندارد و به زور به شيراز مي رود، به اين دليل است كه پدرش به اين موضوع بي علاقه است. در مقابل، اگر شيرين دختر حاج ابراهيم، مشتاقانه به شيراز مي رود و پاي در تخت جمشيد مي گذارد، به دليل آموزشي است كه غيرمستقيم از رفتار و علاقه هاي پدر درباره ي گذشته ي خود، دريافت كرده است. مهم ترين نتيجه اي كه از اين فيلم به دست مي آيد، همگرايي هويت ديني و ايراني است و اينكه هيچ تنشي بين اين دو هويت وجود ندارد. شخصيت سرپولكي كسي است كه عشق و علاقه ي وافري به فرهنگ و هويت گذشته ي خود دارد. اين موارد را مي توان در تمام گفته هاي او مشاهده كرد. او همچنين به دين اسلام علاقه و اعتقاد دارد. تلفيق اين دو ويژگي هويتي در فيلم، نشاني از اين همگرايي است. اين فيلم نشان مي دهد كه همزيستي ايرانيت و اسلاميت در كنار هم نه تنها منافاتي با هم ندارد، بلكه اين دو در كنار هم، در اعتلاي فرهنگ و تاريخ اين كشور سهيم هستند.

خلاصه ي فيلم يك بوس كوچولو

دو نويسنده ي ايراني، كه يكي از آنها ( محمدرضا سعدي ) پس از 38 سال به دليل خودكشي پسرش به ايران بازگشته است، سفري را به سوي مزار آن پسر آغاز مي كند. اسماعيل شبلي نويسنده معروف 72 ساله كه به سرطان ريه مبتلاست، تن به شيمي درماني نداده و قصد خودكشي دارد، اما با اتفاقي كه مي افتد موفق به اين كار نمي شود. محمدرضا سعدي نيز به علت بيماري آلزايمر از سوييس به ايران برگشته است تا آخرين روزهاي عمرش را در كشورش باشد. در مسير سفر، اتفاقاتي براي آنها مي افتد. شبلي با بوسه ي فرشته ي مرگ در يكي از جنگل هاي شمال مي ميرد و سعدي نيز با حاضر شدن بر سر مزار فرزندش و ملاقات فرشته ي مرگ در حالتي از ترس و وحشت، با زندگي وداع مي كند. در ادامه به تشريح مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني بازنمايي شده در اين فيلم مي پردازيم.

جدول شماره ي 37: مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني بازنمايي شده در فيلم « يك بوس كوچولو »

هويت ايراني

هويت ديني

مؤلفه ها

كوروش

امام علي (علیه السلام)

اسطوره

تاريخ 3000 ساله

دوران اسلامي

تاريخ ( حماسه و رويداد )

سياهي نماد مرگ

سياهي نماد مرگ

فرهنگ عامه

پاسارگاد

نقش جهان- امامزاده

اماكن


از ميان اسطوره هاي ايراني مي توانيم در اين فيلم به كوروش اشاره كنيم. سكانس پاسارگاد در اين فيلم در واقع نام كوروش را در ذهن ها زنده مي كند. ولي تنهايي و فراموشي كوروش و اسطوره هاي ايراني با نوع تصويربرداري از پاسارگاد به وضوح ديده مي شود. سكوتي كه بر اين فضا حاكم است خود گوياي اين موضوع است كه اين مكان به بوته ي فراموشي سپرده شده است و سكوتي پرمعنا بر آن مستولي است كه نشان از مرگ دارد. در سكانس پاسارگاد، نمايي از درون قبر تاريك كوروش به معناي اين است كه آگاهي و شناخت ما از كوروش مبهم است. كوروش در اين فيلم شخصيت گمنامي است كه نسل كنوني شناختي از آن ندارند. فرمان آرا با بردن مخاطب به شيراز و به تصويركشيدن قبر كوروش بر اين مسئله تأكيد مي كند كه اگر كشورهاي غربي و اروپايي امروز دم از حقوق بشر مي زنند، سال ها قبل از آنكه يك فرمانرواي ايراني به نام كوروش اولين منشور حقوق بشر را صادر كرده است. سكانس پاسارگاد به صورت مقبره اي تنها، به اين معناست كه آنجا مكاني فراموش شده است.
در سكانس ديگري شبلي از فراموشي تاريخ سه هزار ساله توسط نسل حاضر نگران است. طرح اين موضوع در فيلم اين پرسش را برمي انگيزد كه چرا بايد كشوري كه تاريخ اسلامي خود را به نحو زيبايي بازتوليد مي كند، از بازتوليد تاريخي چنين طولاني سرباز زند. مكاني همچون نقش جهان، به دليل اينكه در دوران اسلامي ايجاد شده است، با نماي زيبايي به تصوير كشيده مي شود. حركت درشكه و نشان دادن چرخ هاي آن در حين حركت، نشان از جريان زندگي در اين مكان دارد.
نبش قبر در اين فيلم به اين معناست كه كساني در جامعه به دنبال كشف حقيقت درباره ي گذشته كشور خود هستند و سعي دارند تاريكي هاي موجود در تاريخ ايران را آشكار كنند. در سكانسي كه شبلي با نوه اش اميرحسين درد دل مي كند، گله و دردمندي در چهره و صداي شبلي، از سر توقع نيست، بلكه تلنگر و ضربه اي است به مخاطبان فيلم، كساني كه گذشته ي خود را فراموش كرده اند و او هويت آنها را در حال نابودي مي بيند.

خلاصه ي فيلم پرچم هاي قلعه ي كاوه

فيلم ماجراي يك قرآن خطي است كه كاتب آن نذر كرده است تا آن را به دست امام رضا (عليه السلام) برساند. در جريان اين كار اتفاقاتي مي افتد و كتاب دست به دست مي شود تا به دوران مغول برسد. در اين دوران، كاوه كه با جنگجويان مغول مبارزه مي كند، قرآن را حفظ مي كند تا به دوران حاضر برسد. پس از اتفاقاتي كه در مرز براي جلوگيري از خروج قرآن از كشور مي افتد، قرآن به كتابخانه ي آستان قدس رضوي انتقال پيدا مي كند تا در آنجا نگهداري شود. مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني بازنمايي شده در اين فيلم در جدول زير قابل مشاهده است.

جدول شماره ي 38: مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني بازنمايي شده در فيلم « پرچم هاي قلعه ي كاوه »

هويت ايراني

هويت ديني

مؤلفه ها

كاوه

امام علي

اسطوره

زرتشتي

شيعه

مذهب

جنگ كاوه

مبارزه با هارون

تاريخ ( حماسه و رويداد )

فارسي

عربي

زبان

تولد، سوشيانت

نيمه ي شعبان

جشن ها

كاوه

امام رضا

مفاخر ( شخصيت ها )

سوشيانت

حضرت مهدي

 حكومت جهاني

معركه گيري

استخاره

فرهنگ عامه

آتشكده

كعبه

اماكن

اوستا

قرآن

كتب مقدس


در اين فيلم امام رضا (عليه السلام) به عنوان شخصيتي اسطوره اي كه ميرقباد آرزو دارد تا قرآن را به دست او برساند، جلوه گر شده است. در اپيزود اول در جاي جاي فيلم، نام امام رضا را مي شنويم و فيلم بيشتر از حوادث اطراف امام، بر شخصيت ايشان تمركز كرده است. اما در ارتباط با اسطوره ي كاوه ي آهنگر كه در قالب يك شخصيت جنگجو و مبارز به نمايش درمي آيد، بيشتر بر حوادث روي داده در اطراف آن توجه مي شود تا شخصيت خود كاوه. در جايي ديگر از فيلم و در بحبوحه ي نبرد، پسران كاوه براي كمك به او بازمي گردند و او نه تنها از اين كار آشفته نمي شود، بلكه از اينكه آنان جان خود را به خطر انداخته و به كمك او آمده اند، خوشحال هم مي شود. اين در حالي است كه با مطالعه ي تاريخ اساطير و شرح قهرمانان حماسي، خواهيم ديد كه چنين شخصيت هايي كه در حد و اندازه هاي يك قهرمان رويين تن معرفي مي شوند، حاضر نيستند براي چيرگي بر دشمنان، جان نزديكان و عزيزان خود را به خطر بيندازند. اينجاست كه كاوه از مقام يك قهرمان ملي فاصله مي گيرد و در قالب يك مبارز شجاع اما با ويژگي هاي طبيعي و ذاتي يك انسان معمولي فرو مي رود ( نوري پرتو، 1387: 59- 60 ).
اين فيلم با وجود آنكه در عنوان يك كاوه و مبارزات او اشاره دارد، در عمل به طور كامل رنگ ديني به خود مي گيرد. كارگردان براي اينكه كاوه و فرزندانش كه در قلعه مانده اند، حماسه بيافرينند، به قرآن ميرقباد كه به دست كاوه رسيده، متوسل مي شود. زماني كه كاوه براي تصميم گيري در مورد رفتن يا ماندن، پيشنهاد استخاره مي دهد، مطابق ذهنيت قبلي مان از اين سبك داستان ها، مي توانيم حدس بزنيم كه آيات جهاد و ايستادگي مي آيد و كاوه و همراهانش بايد بمانند و به شكلي غرور آفرين تا پاي جان ايستادگي كنند. در حالي كه با وجود خطر دست درازي به طوبي، كاوه حداقل مي توانست پسرانش را مجبور كند كه به همراه طوبي قلعه را ترك كنند و خود در آنجا بماند تا هم وجه حماسي شخصيتش حفظ شود و هم اينكه خود را شخصيتي با خصوصيات انساني و عاطفي معرفي كند. در سكانس ديگري، كاوه بر بالاي قلعه در مقابل سپاه مغول فرياد مي زند: « منم كاوه، پيامبرم محمد، مولايم علي، كتابم قرآن، قبله ام كعبه، شما كيستيد ». كاوه، اسطوره ي ايراني قبل از اسلام، حين مقاومت در برابر دشمنان، به ائمه ي اطهار و اماكن و كتب مقدس اسلامي متوسل مي شود. اگرچه در فرهنگ امروزي ايران، ما نيز هنگام مواجهه با مشكلات به ائمه ي اطهار متوسل مي شويم. اما نمايش يك اسطوره ي ايراني قبل از اسلام و متوسل شدن او به ائمه از ديد مخاطب، باورپذير نيست. اين در حالي است كه در فرهنگ ايراني پيامبري چون زرتشت و كتابي چون اوستا وجود دارد كه كاوه مي توانست به آنها اشاره كند. همين موارد را در سكانس هاي ديگري نيز مي توان ديد. كاوه به همراه فرزندانش در وسط ميدان قلعه، براي آمادگي در مقابل مغول ها از حضرت علي (عليه السلام) استمداد مي طلبد و با صداي بلند فرياد مي زنند: يا علي.
نام فرزندان كاوه، محمد، رضا، جواد و طوبي، نام هاي اسلامي است. در افسانه ي آشناي كاوه ي آهنگر تمام پسران او نام هاي اصيل ايراني داشته اند، نام هايي همچون فريدون- كارن و ... ( 18 پسر ). آغاز فيلم با جمله ي « به نام او » به جاي « بسم الله الرحمن الرحيم »، خود گوياي اين است كه كارگردان سعي دارد فيلمي با مضامين و مؤلفه هاي ايراني توليد كند ( استفاده از زبان فارسي به جاي زبان عربي ). در سكانسي از فيلم بازيگر نقش « كوه شكن » خطاب به دوستان خود مي گويد: « مردك ( كاوه ) به خاطر نيمه ي شعبان جشن گرفته است ». كارگردان در اين سكانس و سكانس هاي بعدي قصد داشته اسطوره ي كاوه را با استفاده از مؤلفه هاي ديني و اسلامي، بازتوليد كند. شايد پرداختن به داستان كاوه فارغ از اين مؤلفه ها مشكلاتي را براي ساخت فيلم ايجاد مي كرده است. نگاهي به تاريخ ايران نشان مي دهد كه آيين ها و جشن هاي بسياري وجود دارد كه كارگردان مي توانست به مواردي از آنها در فيلم اشاره كند. سوشيانت منجي بشريت در دين زرتشت است كه مي توانست در مراسم جشني كه از جانب يك اسطوره ي ايراني برپا شده بود، ديده شود. در بديهي ترين موارد، كارگردان از مؤلفه هاي ايراني استفاده نكرده است. در حالي كه عنوان فيلم اين انتظار را ايجاد مي كند كه نشانه هاي ايراني زيادي داشته باشد.
علاوه بر اينكه اپيزود سوم برخلاف اپيزود اول، حادثه محور شده است. كارگردان از لفظ « مردك » براي اين شخصيت اسطوره اي استفاده مي كند. استفاده از اين لفظ، قهرمانان را كم ارزش مي كند. به همين دليل است كه در سينماي ايران براي اسطوره هاي ديني نمي توان چنين اصطلاحاتي را به كار برد.
همچنين در سكانسي از فيلم، كاوه خطاب به مردم جمله اي مشابه جمله ي معروف دوران جنگ 8 ساله بر زبان مي آورد: هر كس هوس نيشابور دارد بسم الله ( اشاره به جمله: هر كه دارد هوس كربلا بسم الله ). اين جمله نشان مي دهد كه نه تنها فيلم براي نمايش يك اسطوره ي ايراني، تحت تأثير يك زمينه ي ديني ساخته شده است، بلكه از ايده ها و نگاه هاي ايدئولوژيكي نيز متأثر بوده است.
در فيلم « پرچم هاي قلعه ي كاوه »، اسطوره ي كاوه ي آهنگر در دوره ي مغول بازتوليد شده و عظمت و شجاعت وي به تصوير كشيده شده است. اما استفاده از مؤلفه هاي ديني و اسلامي، در جايي كه نسبتي با آن ندارد، سبب به وجود آمدن ذهنيت منفي و بنابراين تأثيرگذاري منفي بر مخاطب است. توليد فيلم هاي ديني و استفاده از مؤلفه هاي ديني در آنها، به شناخت هرچه بيشتر اسطوره هاي ديني و اسلامي كمك مي كند. ولي اين استفاده بايد به صورتي واقع گرا و باورپذير باشد. ساخت فيلم سينمايي با هويتي ايراني ( قبل از اسلام ) با استفاده از مؤلفه هاي ديني ( پس از اسلام )، شايد اين شبهه را به وجود آورد كه ايراني هيچ گونه هويتي قبل از اسلام نداشته است. مي توان در ساخت فيلم هايي با مضامين هويت ايراني از مؤلفه هاي اصيل ايراني استفاده كرد تا فيلم واقعي تر و تماشاگرپسندتر باشد. مخاطب با استفاده از فيلم هايي كه هويت ديني را بازتوليد مي كنند و آنهايي كه هويت ايراني را بازتوليد مي كنند در كنار هم، به اين نتيجه مي رسد كه ايراني با هر دو نوع هويت معنا پيدا مي كند نه با يكي از آنها. البته در فيلم هايي كه فضاي آنها مربوط به ايران پس از اسلام است، مانند ازدواج به سبك ايراني، مي توان از هر دو دسته مؤلفه بدون تأثيرات منفي استفاده كرد.

خلاصه ي فيلم يك تكه نان

شايعه شده است كه در امامزاده اي در روستاي برزكوه، زني بي سواد يك شبه حافظ قرآن شده است و بيماران را شفا مي دهد. به همين دليل سربازي به نام قيس به همراه سرگروهبان و كربلاي عازم روستايي هستند تا ماجرا را فيصله دهند و زن را به جرم عوام فريبي دستگير كنند. در مسير رفتن به روستا حوادث و اتفاقاتي رخ مي دهد كه آنان را به درستي اين معجزه معتقد مي كند. حوادث ديگري كه دور از چشم كربلايي و در منظر مخاطب رخ مي دهد، نشان از مقام والاي قيس دارد و اينكه معجزه ي اصلي اوست. در جدول زير به مؤلفه هاي ديني بازنمايي شده در اين فيلم اشاره شده است.

جدول شماره ي 39: مؤلفه هاي هويت ديني بازنمايي شده در فيلم « يك تكه نان »

هويت ديني

مؤلفه ها

عارف گمنام

اسطوره

شيعه

مذهب

معجزه

تاريخ ( حماسه و رويداد )

عربي

زبان

پيامبران

مفاخر ( شخصيت ها )

امامزاده

اماكن

قرآن

كتب مقدس

وضو و نماز

مناسك


در فيلم يك تكه نان چند مؤلفه از هويت ديني به تصوير كشيده شده است. قرآن معجزه ي پيامبر اسلام مهم ترين اين مؤلفه هاست كه نوع رابطه با آن، نشان دهنده ي شخصيت هاي مثبت فيلم است. در اين فيلم دو نفر صاحب معجزه هستند. معجزه ي اول، حفظ يك سوره از قرآن توسط كسي بود كه سواد خواندن و نوشتن نداشت؛ دوم، معجزه قيس بود كه در واقع واسطه ي رساندن فيض به عزيز شده بود. مؤلفه ي اسطوره در اين فيلم به طور آشكار بيان نشده است. ولي قيس به عنوان فرد عارفي كه نزد ديگران فردي عادي و بي اهميت تلقي مي شود، اسطوره ي مردان خدا را به تصوير مي كشد كه دنياگريز و دين مدار هستند.
در اين فيلم در بسياري مواقع از كلمات و جملات عربي مانند جمله هاي « يا رفيق من لا رفيق له »، « لا اله الا الله »، « ان شاء الله » و « سلام عليكم »، استفاده شده و در لحظات پاياني فيلم، قسمت هايي از سوره مريم توسط عزيز تلاوت مي شود. امامزاده يكي ديگر از مؤلفه هاي هويت ديني است كه در اين فيلم به آن پرداخته شده است.
از ميان مناسك ديني، نماز خواندن قيس يكي ديگر از مهم ترين مؤلفه هاي هويت ديني در فيلم است. قيس چنان نماز مي خواند كه آسمان به خروش درمي آيد. به همين دليل كربلايي از چگونه آموختن آن مي پرسد. هيچ نشانه اي از هويت تاريخي ايراني در اين فيلم مشاهده نمي شود.

خلاصه ي فيلم زير نور ماه

طلبه ي جواني به نام سيدحسن از شهرستان براي آموختن دروس حوزوي به تهران مي آيد. با وجود اصرار مدير حوزه و ساير دوستان بر پوشيدن لباس روحانيت، او هنوز در اين مورد تصميم جدي نگرفته است و خود را شايسته ي اين لباس نمي داند. وي با نوجوان دزدي با نام مستعار « جوجه » و بي خانمان هاي همكار او آشنا مي شود. پس از جرياناتي كه در اين رابطه برايش اتفاق مي افتد و از مسائل و مشكلات فقرا آگاه مي شود، تصميم خود را مي گيرد. مؤلفه هاي هويت ديني در اين فيلم به شرح جدول زير بازنمايي شده است.

جدول شماره ي 40: مؤلفه هاي هويت ديني بازنمايي شده در فيلم « زير نور ماه »

هويت ديني

مؤلفه ها

حضرت عباس

اسطوره ها

شيعه

مذهب

حماسه عاشورا

تاريخ ( حماسه و رويداد )

عربي

زبان

مراسم قاليشويان

8. فرهنگ عامه

مسجد

اماكن

مفاتيح الجنان

كتب مقدس

نماز

مناسك


در بين اسطوره هاي ديني، سيدحسن از حضرت عباس با زبان شعر كمك مي طلبد. اين شعر نشان مي دهد كه سيدحسن از ديدن وضعيت افراد جامعه، ناراحت و از زندگي دلگير است. شعار دادن روحانيون جامعه و عمل نكردن به گفته هايي كه مردم را به آن سفارش مي كنند، سبب شده است تا نسبت به پوشيدن لباس روحانيت، دچار شك و ترديد شود. نام حضرت عباس براي مخاطب يادآور حماسه ي عاشورا است. مسجد مكاني است كه سيدحسن براي چاره جويي در كارها و استمداد از خداوند به آنجا پناه مي برد. مؤلفه ي ديگر مراسم قاليشويان است كه همه ساله به احترام شهادت فرزند امام پنجم در مشهد اردهال برگزار مي شود. استفاده از كتاب مفاتيح براي خواندن دعا و نيز به جا آوردن مناسك نماز در فيلم نيز، از مؤلفه هاي هويت ديني است كه بر آنها تأكيد مي شود.

خلاصه ي فيلم قدمگاه

رحمان پسر سرراهي است كه از همان كودكي در روستا زندگي كرده و بزرگ شده است. او هر سال در نيمه ي شعبان براي ادامه نذر ده ساله اش- كه امسال آخرين سال آن است- راهي قدمگاه مي شود. اما امسال با رسيدن به اين زيارتگاه خوابي مي بيند كه زندگي او را متحول مي كند. او براي يافتن پدر و مادرش دوباره به روستا برمي گردد. روستاييان با ديدن رحمان آشفته مي شوند و سعي مي كنند او را به بازگشت به قدمگاه راضي كنند، اما رحمان نمي پذيرد. او پس از حوادث و اتفاقاتي كه در روز نيمه ي شعبان در روستا رخ مي دهد، به راز روستا و جنايت اهالي ده نسبت به پدر و مادر خود پي مي برد و در پايان، آنجا را مخفيانه ترك مي كند. مؤلفه هاي هويت ديني كه در اين فيلم بازنمايي شده اند به شرح جدول زير است.

جدول شماره ي 41: مؤلفه هاي هويت ديني بازنمايي شده در فيلم « قدمگاه »

هويت ديني

مؤلفه ها

حضرت ابوالفضل و امامان شيعه

اسطوره

شيعه

مذهب

معجزه

تاريخ ( حماسه و رويداد )

مولودي نيمه ي شعبان

جشن ها

حضرت مهدي

حكومت جهاني

نذركردن و نذري دادن

فرهنگ عامه

مسجد

اماكن

نماز

مناسك


در چند نما از فيلم مي توان اسامي امامان و اولياي شيعه را مشاهده كرد. يكي از آن موارد در منزل رحمان است كه نام حضرت ابوالفضل ديده مي شود. در جاي ديگر بر روي عَلَم، نام امام حسين ( عليه السلام) و قمر بني هاشم ديده مي شود. در سكانس هاي مختلف نيز نام حضرت مهدي (عجلي الله تعالي فرجه الشريف) به چشم مي خورد.
نذر كردن يكي ديگر از موضوعاتي است كه فرد مسلمان براي رسيدن به آرزوهايش انجام مي دهد. رحمان فرزند نذر است و خود نيز براي يافتن پدر و مادرش نذر كرده است كه ده سال در روز نيمه ي شعبان به قدمگاه برود و در سال دهم كه به هويت اصلي خود پي مي برد. ظهور امام زمان در مكتب شيعه، زمينه ي پايان يافتن ظلم و ستم در جهان است. اين اعتقاد يكي از تم هاي اصلي فيلم قدمگاه است كه به صورتي نمادين با خواب ديدن امام توسط رحمان، منجر به كشف حقيقت توسط او مي شود.
پس از موضوع نذر و توسل، يكي از مهم ترين موضوعات مطرح شده در اين فيلم است. تولد رحمان خود معجزه اي محصول نذر است. همين طور آگاهي رحمان از واقعيت، معجزه است، چون در سال آخر نذرش اتفاق افتاده است. هر دوي اين نذرها و معجزه ها نيز در ارتباط با امام زمان هستند.
جشن نيمه ي شعبان از جشن هاي ديني نمايش داده شده در اين فيلم است. از آنجا كه موضوع اصلي اين فيلم، شناخت امام زمان محسوب مي شود، جشني هم كه در آن به تصوير كشيده مي شود، با امام زمان ارتباط دارد. مسجد، محل عبادت شيعيان، در اين فيلم جايي مقدس است كه رحمان در حفظ نظافت آن مي كوشد.

مؤلفه هاي بازنمايي شده از هويت ايراني و ديني

در مجموع مي توان گفت براي معرفي فرهنگ و هويت ايراني در محدوده ي زماني مورد مطالعه، دو دسته فيلم سينمايي بر پرده ي سينما نقش بسته است. دسته ي اول فيلم هايي است كه در نمايش هويت ايراني، وجه تاريخي ندارند، اما با پرداختن به نشانه هاي تاريخي در زندگي امروز، فراموشي فرهنگ و تاريخ كهن ايراني را به مخاطب گوشزد مي كنند. در اين گروه فيلم هاي « ازدواج به سبك ايراني » ( حسن فتحي )، « يك بوس كوچولو » ( بهمن فرمان آرا ) و « الهه ي زيگورات » ( رحمان رضايي ) قرار دارند. دسته ي دوم فيلم هايي است كه گوشه هايي از تاريخ ايران قبل از اسلام را نشان مي دهند. تعداد فيلم هاي سينمايي در اين دسته بسيار محدود هستند. اولين فيلم در اين زمينه در سال 1384 با عنوان « شاهزاده ي ايراني » ( محمد نوري زاد ) ساخته شد كه به اكران عمومي درنيامد. پس از آن فيلم هاي « پرچم هاي قلعه ي كاوه » ( محمد نوري زاد ) در سال 1386 و « آتش سبز » ( محمدرضا صالحي ) در سال 1387، بر پرده آمدند.
فيلم هاي « قدمگاه »، « يك تكه نان » و « زير نور ماه » سرشار از مؤلفه هاي آشكار و روشن ديني است كه مخاطب به آساني آنها را دريافت مي كند ولي فيلم هايي چون « ازدواج به سبك ايراني »، « يك بوس كوچولو » و « پرچم هاي قلعه ي كاوه »، سرشار از معاني و مؤلفه هايي هستند كه شناسايي آنها براي مخاطب عام دشوار است. حتي در فيلمي چون « پرچم هاي قلعه ي كاوه »، با وجود اينكه در عنوان فيلم، نام يك اسطوره ي ايراني ( كاوه ) مشاهده مي شود، مؤلفه هاي ديني چون نيمه ي شعبان، امام رضا (عليه السلام)، قرآن و مانند آن، برجسته تر از مؤلفه هاي ايراني همچون كاوه و جشن هاي ايراني بازنمايي شده است ( نيمه ي شعبان به جاي جشن ايراني ). اين فيلم، كاوه را فردي نشان داده است كه در برابر مغولان به مناسك و بزرگان دين اسلام متوسل مي شود. نكته ي ديگر اينكه در مقايسه ي سه فيلم اول و سه فيلم دوم، مشاهده مي شود كه در فيلم هاي ديني تنها مؤلفه هاي هويتي ديني بازتوليد شده است، در حالي كه در هيچ فيلمي، تنها مؤلفه هاي هويت ايراني بازتوليد نشده است.
نتيجه اينكه در سينماي ايران بازتوليد هويت ديني به قيمت ناديده گرفتن و فراموشي هويت ايراني انجام مي شود. ناديده گرفتن بخش عظيمي از فرهنگ ايراني كه مربوط به دوران پيش از اسلام است، نيازي را در مخاطب ايراني بي پاسخ مي گذارد كه زمينه و فضا را براي پاسخ سوگيرانه و مخرب بيگانگان به آن فراهم مي آورد. ساخته شدن فيلم هايي چون 300 كه فرهنگ و هويت ايراني را نشانه گرفته اند، نتيجه ي غفلت سينماي ايران از پرداختن قوي به اين فرهنگ است.

بحث گروهي متمركز

در اين قسمت به گزارش يافته هاي بحث گروهي متمركز در ميان دو گروه مخاطبان و غيرمخاطبان سينما مي پردازيم تا نشان دهيم كه سينما تا چه اندازه در افزايش آگاهي هاي مخاطبان از مؤلفه هاي ديني و ايراني موفق بوده است. به عبارت ديگر تأثيرات سينما بر روي مخاطب در اين زمينه چگونه بوده است.
پاسخگويان گروه آزمايش ابتدا پرسشنامه اي را تكميل كردند كه ميزان شناخت آنها از مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني را نشان مي داد. هر شش نفر عضو اين گروه، پس از مشاهده ي فيلم ها، با شركت در مصاحبه ي متمركز، دوباره به همان پرسش ها پاسخ دادند. هدف اين بود كه تأثير فيلم ها در افزايش شناخت آنها مشاهده مي شود. پرسشنامه ي آزمون بار ديگر توسط گروه شاهد تكميل شد و اعضاي اين گروه بدون ديدن فيلم ها در مصاحبه ي متمركز ديگري شركت كردند. هدف اين بود كه تفاوت ميان آگاهي هاي گروه اول يعني مخاطبان سينما و گروه دوم يعني غيرمخاطبان سينما، در ميزان آگاهي هايشان از مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني مشاهده شود. انتظار ما هم اين بود كه نخست، اعضاي گروه اول پس از تماشاي فيلم ها به پرسش ها دقيق تر پاسخ دهند و دوم، پاسخ هاي اعضاي گروه اول از اعضاي گروه دوم كامل تر باشند. در اين صورت مي توانستيم ادعا كنيم كه سينماي ايران در افزايش آگاهي مخاطبان خود از هويت ديني و ايراني نقش مثبت دارد.
يافته هاي مصاحبه ي متمركز با گروه اول نشان داد كه اعضاي اين گروه حتي قبل از ديدن فيلم ها اطلاعات جامعي در زمينه ي هويت ديني و ايراني داشتند. اما نكته ي قابل تأمل اين است كه بخش عمده ي اين اطلاعات از منابع غيرسينمايي به دست آمده بودند. در مواردي كه به فيلم هاي سينمايي به عنوان منبع اطلاعات اشاره شده نيز، فيلم ها در كل خارجي هستند، مانند محمد رسول الله، 300 و اسكندر.
گروه اول پس از پاسخ به پرسش هاي تحقيق، فيلم ها را مشاهده و در مصاحبه ي متمركز شركت كردند. يافته هاي اين مصاحبه نشان مي دهد كه رشته ي تحصيلي در شناخت و معرفي مؤلفه هاي تلويحي هويت ايراني فيلم نقش اساسي دارد، اما در مورد مؤلفه هاي آشكار و برجسته ي هويت ديني، تفاوتي مشاهده نشده و تمام افراد گروه به درستي آنها را شناسايي كردند و نام بردند. اشاره به مؤلفه هايي چون قرآن، شخصيت هاي ديني، معجزه و مكان ديني و ... توسط همه ي افراد مؤيد اين مطلب است. در مقايسه با فيلم هاي ديني مانند « يك تكه نان » و « قدمگاه » كه بازنمايي مؤلفه هاي ديني در آنها بسيار آشكار و با كم ترين توجه مخاطب، قابل شناسايي است، شناسايي مؤلفه هاي ايراني در فيلم هايي كه آنها را بازنمايي كرده اند، به دليل اينكه در بيشتر موارد به طور تلويحي به آنها اشاره شده است، دشوار و نيازمند تحصيلات بالا در رشته هاي خاصي مانند ادبيات و باستان شناسي است.
گروه شاهد نيز همچون گروه اول از دانشجويان رشته هاي ادبيات، باستان شناسي، تربيت بدني، زبان فرانسه، حقوق و فلسفه انتخاب شده بودند. با اعضاي اين گروه تنها بحث گروهي متمركز انجام شد. آنها نه تنها فيلم ها را نديدند، بلكه از اساس، برخلاف اعضاي گروه اول، زياد اهل سينما رفتن و تماشاي فيلم نيستند. به همين دليل پاسخ آنها به پرسش هاي تحقيق بر مبناي اطلاعاتي است كه از منابع ديگر به دست آورده اند.
به طور كلي تحليل و تفسير پاسخ هاي اين گروه، همچون گروه اول نشان داد كه نخست، اعضاي اين گروه نيز نشان دادند، اطلاعات خوبي درباره ي مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني دارند و همچون گروه اول اعلام كردند كه اين اطلاعات را از منابع غيرسينمايي به دست آورده اند. دوم، اطلاعات ادبي، تاريخي و فرهنگي آنهايي كه رشته ي تحصيلي شان ارتباط مستقيم با تاريخ و فرهنگ و هويت ديني و ايراني دارد، در زمينه ي مؤلفه هاي ديني و ايراني بيشتر است. به عبارت ديگر متغير تأثيرگذار در اين زمينه، رشته ي تحصيلي بوده است. همچون گروه اول، دانشجوياني كه از رشته هاي كارشناسي ادبيات و باستان شناسي بودند، پاسخ هاي كافي و درست دادند. اما آنهايي كه رشته تحصيلي شان، ارتباط مستقيمي با تاريخ و فرهنگ ايران ندارد، در پاسخ به پرسش ها و شناخت مؤلفه هاي هويت ايراني ضعيف تر بودند.
از مقايسه ي دو بحث گروهي متمركز به اين نتيجه ي كلي مي رسيم كه دو گروه آزمايش ( مخاطبان سينما ) و شاهد ( غيرمخاطبان سينما ) در ميزان آگاهي از مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني تفاوت چنداني با هم ندارند و هر دو گروه، اطلاعات خود را از منابع غيرسينمايي به دست آورده اند. اما در هر دو گروه، دانشجويان رشته هاي مرتبط با آگاهي هاي فرهنگي و تاريخي همچون ادبيات و باستان شناسي در مقايسه با دانشجويان ساير رشته ها، آگاهي بيشتري از اين مؤلفه ها دارند. اين نتيجه يعني نقش سينما در آگاهي بخشي در اين موضوع اندك است. به ويژه در مورد هويت ايراني نقش مورد غفلت قرار گرفته است. در واقع آنچه ميان آگاهي هاي دانشجويان تفاوت مي گذارد، رشته ي تحصيلي بوده است و نه مخاطب سينما بودن يا نبودن.
از طرف ديگر در مقام مقايسه مي توان گفت سينما در بازنمايي مؤلفه هاي هويت ديني با شفافيت و صراحت بيشتري عمل كرده و در عوض مؤلفه هاي هويت ايراني را غيرمستقيم و به صورت تلويحي بازنمايي كرده است. به همين دليل مؤلفه هاي ديني نزد هر دو دسته ي تحصيلي از دانشجويان گروه اول، كه مخاطبان سينما هستند، شناخته شده تر از مؤلفه هاي هويت ايراني بوده اند. در عوض مؤلفه هاي هويت ايراني را دانشجوياني بهتر تشخيص دادند كه از رشته هاي مرتبط با فرهنگ و تاريخ ايران، همچون ادبيات و باستان شناسي بوده اند. به عبارت ديگر مخاطب عام، امكان شناسايي مؤلفه هاي هويت ديني را در فيلم هاي سينمايي دارد، ولي در مورد شناسايي هويت ايراني در فيلم ها، چنين امكاني ندارد. از آنجا كه بيشتر افراد جامعه در زمره ي مخاطبان عام قرار دارند، اگر بازنمايي هويت ايراني نيز همچون هويت ديني ملموس و آشكار باشد، در ذهن آنها نقش بسته و سينما قادر خواهد بود به اين وسيله بر آگاهي و دانش مخاطب از تاريخ و فرهنگ غني خود بيفزايد.

نتيجه گيري

اين تحقيق نشان داد كه در فيلم هاي سينمايي ايراني مرتبط با هويت، به مؤلفه هاي هويت ديني بسيار برجسته و عميق و به مؤلفه هاي هويت ايراني، بيشتر به صورت تلويحي و پيوسته همراه با هويت ديني، پرداخته شده است. حتي گاهي نشانه هاي كلامي و تصويري، هويت ايراني را به شيوه ي منفي بازنمايي كرده اند.
در رابطه با مخاطب نيز به اين نتيجه رسيديم كه نخست، اطلاعات مخاطبان و غيرمخاطبان سينما از مؤلفه هاي هويت ديني و ايراني جامع، ولي ناشي از منابع غيرسينمايي است. دوم، اينكه گروه مخاطبان سينما براي هويت ديني تنها به فيلم روز واقعه اشاره كردند و براي هويت ايراني نيز فيلمي را به ياد نياوردند، نشان مي دهد. سينماي ايران در زمينه ي شناساندن هويت ديني تا حدي موفق عمل كرده است، ولي در شناساندن هويت ايراني مبتني بر تاريخ طولاني ايران، ناكام مانده است.
منبع مقاله :
 اسكندري، ناصر ( 1388 )، تحليل نشانه شناختي بازنمايي هويت ديني و ايراني در سينماي ايران، پايان نامه ي كارشناسي ارشد، دانشكده ي علوم اجتماعي، دانشگاه تهران.